جدول جو
جدول جو

معنی پره زدن - جستجوی لغت در جدول جو

پره زدن
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
پره زدن
حلقه زدن، دایره وار ایستادن مردم یا لشکریان، پره بستن
تصویری از پره زدن
تصویر پره زدن
فرهنگ فارسی عمید
پره زدن
((پَ رِ. زَ دَ))
حلقه زدن لشکر از سوار و پیاده گرد شکار
تصویری از پره زدن
تصویر پره زدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری زدن
تصویر پری زدن
پریدن پرواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
عقده زدن، بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
((~. زَ دَ))
گردش بیهوده اشخاص بی کار، رفتن مریدی به دستور پیر در بازارها و کوی ها به گدایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
راه رفتن بی هدف، گردش کردن در کوچه و بازار، راه رفتن و دریوزگی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرسه زدن
تصویر پرسه زدن
Prowl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کره زدن
تصویر کره زدن
Butter
دیکشنری فارسی به انگلیسی
намазывать масло
دیکشنری فارسی به روسی
завязывать узел
دیکشنری فارسی به روسی
намазувати масло
دیکشنری فارسی به اوکراینی
зав'язувати вузол
دیکشنری فارسی به اوکراینی